به نظر میآید در فصل جاری لیگ ان بی ای تصمیم گرفته که برای جور بامبولی که بازیکنان باهوش در می آورند قانونی بتراشد و متخلفین را به اشد مجازات برساند. فصل گذشته قانونی اضافه شد که اگر شوت زننده از فضای خود خارج شود و خودش را به مدافع بزند خطای حمله اعلام خواهد شد. در فصلی که در پیش داریم چند قانون جدید اضافه شده که شامل فلاپینگ ( موش مردگی زدن یا فریب داور و تماشاچی) ، جریمه نقدی در صورت طول دادن زیاد برای شروع بازی ( منظور همان دست دادن ها و خوش و بش کردن های قبل از بازی است) و اکنون اضافه شدن قانونی به نام قانون رجی میلر
رجی میلر که جدید ترین عضو تالار مشاهر بسکتبال است از بهترین شوت زن های تاریخ بسکتبال لیگ است. اون نه سرعت دست ری الن را داشت، نه پرش لبرون جیمز و نه درازی دست کوین دورنت. اما چیزی که او در آن استاد بود اینکه در هنگام شوت زدن از مدافعش خطا بگیرد. رجی میلر که نسبت به چهارچوب بدنی بازیکنان امروزی لیگ لاغر و مردنی به نظر میرسید از همین مشخصه استفاده میکرد داور را فریب میداد. شگرد رجی میلر این بود که وقتی مدافع به سمت او حرکت میکرد ( خصوصا وقتی که از اسکرین استفاده میکرد و مدافع مجبور به سویچ بود) با یک فریب مدافع را به هوا میفرستاد سپس در حرکت بعدی از استوانه پرشش خارج میشد و درحالی که خودش را به حریف می زد اقدام به شوت میگرد تا هم گل بزند و هم خطا بگیرد. این موضوع باعث میشد که بازیکنان دفاع در حمله بعدی کمی از او فاصله بگیرند و همین فاصله به او اجازه پرتاب های دقیق تر میداد. در بازیکنان امروزی استاد این شگرد پال پیرس از تیم باستن سلتیکس است. این حرکت سال گذشته در ان بی ای ممنوع شد اگر چه فیبا هنوز از عدم وجود قانونی در این مورد رنج میبرد و نتیجه این مشکل را در فینال المپیک لندن بین امریکا و اسپانیا، جایی که ناوارو پدر صاحب بچه تیم آمریکا را با همین قالتاق بازی در آورد. اما رجی میلر یک شگرد دیگر هم داشت که تقریبا در همه بازی ها انرا به کار میگرفت و مدافعین را کلافه کرده بود. شگرد دومش به این شکل بود که وقتی او مدافعین دستش را خوانده بودند و میدانستند که اولین ژست شوت زندنش فقط به قصد گول زدن مدافع هست برای دفاع او نمیپریدند. در چنین شرایطی که امکان تماس در هوا با مدافع وجود نداشت رجی میلر در هنگام شوت پاهایش را به طور غیر واقعیی باز میکرد و در واقع به مدافع لگد میزد. این لگد زدن برای بسیاری از داوران به عنوان مداخله در شوت مهاجم از سوی مدافع حساب میشد و خطای دفاع اعلام میکردند. وقتی از رجی میلر پرسیدند که چرا به مدافع لگد میزنی او گفت من لگد نمی زنم بلکه پاهایم را باز میکنم تا تعادلم در هنگام شوت حفظ شود، اگر به شوتهای مایکل جوردن هم نگاه کنید او هم هنگام شوت زدن پاهایش را باز میکند. سالهای سال داوران ان بی ای بدلیل خلا قانونی در مورد این حرکت بلا تکلیف بودند تا اینکه بالاخره دیشب لیگ ان بی ای اعلام کرد که اجرای چنین شوتی در صورتی که داور تشخیص دهد بازکردن پاهای شوت زننده به قصد لگد زدن است خطای شخصی حمله اعلام خواهد شد
شکی نیست که لبرون جیمز بهترین و کاملترین بازیکن بسکتبال جهان امروز است. سه بار مقام با ارزش ترین بازیکن لیگ را به دست آورده، دو مدال طلای المپیک را به گردن آویخته و سر آخر یکبار هم قهرمان ان بی ای شده است. او برای به اوج رسیدن زحمت زیادی کشیده ولی در اوج ماندن تلاش دو چندان میخواهد. بسکتبالیست های نخبه در ان بی ای همیشه در حال بهبود تکنیک خود و اضافه کردن مهارت های جدید به مجموعه مهارت های خود هستند تا نخبه بمانند.
بعد از اینکه مایکل جوردن شوت فید اوی اش را تکمیل کرد دیگر کسی نمیتوانست او را دفاع کند. وقتی کوبی برایانت حرکت پای پشت به حلفه اش را بهبود داد به عنصری خطرناکتر تبدیل شد. اما لبرون چکار کرده؟ لبرون جیمز تصمیم گرفته سخت ترین و خطرناک ترین شوت بسکتبال را به مجموع مهارت هایش اضافه کند. این شوت اسکای هوک است. شوتی که با کریم عبدالجبار به اوج رسید و با بازنسشته شدنش به خاک سپرده شد
کریم عبدالجبار، پرامتیاز ترین بازیکن بسکتبال جهان، سی و هشت هزار و سیصدو هشتادو هفت امتیاز را اسکای هوک آورد. این بیشترینامتیازی است که یک بازیکن بسکتبال به نام خود ثبت کرد. سال گذشته لبرون جیمز تصمیم گرفت عناصری از بازی درخشان حکیم اولاجوان را در بازی اش بکار گیرد. فنی که حکیم به کار میبرد بعدها به دریم شیک معروف شدو لبرون جیمز انرا در بازی های حذفی سال گذشته بسیار به کار گرفت. امسال اون حرکت جدیدی را از ارشیو تاریخ بیرون آورده. اسکای هوک کریم عبدالجبار. اگر چه این فن قدیمی است اما چون اجرای ان بی نهایت سخت است هیچ کسی در طی سی سال گذشته سعی نکرد آنرا تکرار کند، از همین روی بسکتبال مدرن دفاعی برای این شوت در نظر نگرفته است. اگر لبرون جیمز بتواند این شوت را به درستی اجرا کند مجموعه سلاحی های پشت به حلقه لبرون جیمز او را به کابوس سانترهای تیم های شرق و غرب تبدیل خواهد شد
ارسلان کاظمی، شانس شماره یک بسکتبال ایران برای شرکت در لیگ ان بی ای، افتاب تگزاس را با آسمان ابری اورگن عوض کرد. اورگن ( یا اورگان) ایالت وسیعی است در شمال غربی آمریکا و همسایه شمالی ایالت کالیفرنیاست. جنگل های کاج و صنوبر وسیع، سواحل زیبای اقیانوس آرام و هوای مه آلو و ابری اورگن مهمترین مشخصه های این ایالت است.
میراث بسکتبال در ایالت اورگن به پررنگی تگزاس نیست اما وجود پایگاه های پر قدرت بسکتبال چون پورتلند تریل بلیزرز و دانشگاه های این ایالت، اورگن را به بهشت بسکتبال دوستان تبدیل کرده. دانشگاه اورگن ( یونیورسیتی او اورگن- با اورگن استیت اشتباه نشود) درسال 1876 در مرکز اورگن شهر یوجین تاسیس شد و یکی از مهمترین دانشگاه های این ایالت است. تیم بسکتبال دانشگاه اورگن، اورگن داکس یا مرغابی های اورگن، جزء تیم های دیویژن یک ان سی دابل ای و در گروه پَک 12 قرار دارد. گروه پَک 12 یکی از پررقابت ترین گروه های ان سی دابل ای است که تیم هایی قدری چون یو سی ال ای برویینز ( تیمی که سورن دارغوسیان عضو ان است)، یو اس سی تروجنز و اریزوتا استیت در آن قرار دارند. اورگن داکس در سال 1939، اولین سال تاسیس ان سی دابل ای، قهرمان این رقابت هاشد و آن مدال تنها مقام قهرمانی این دانشگاه تا به امروز است. سال گذشته تیم اورگن داکس در مجموع 347 دانشگاه و موسسه آموزش عالی در دیویژن یک از نظر امتیاز آوری در هر بازی مقام دهم، از نظر ریباند مقام صدو پنجاه و دوم، از نظر پاس منجر به گل مقام هجدهم و از نظر درصد شوت گل شده چهل و دوم بود که تقریبا همه این آمار ها از تیم قبلی ارسلان، رایس آوولز، بهتر بود. تیم دانشگاه اورگن از نظر مقام آوری تاریخی در مسابقات دانشگاهی آمریکا مقام بیستم را به خود اختصاص داده است. آرن بروکس ( ساکرامتو کینگز) و لوک ریدناوور ( مینه سوتا تیمبرولوز) از دانش آموختگان این دانشگاه هستند و امیدوارم به این نامها ارسلان کاظمی هم افزوده شود.
مردی جوان با دست خالی سودای به دست آورده قطعه سندی تاریخی را در سر میپروراند. سندی که بهای آن چهار میلیون و سیصد هزار دلار است! حکایت ان مرد دستمایه فیلم مستندی است با نام «هیچ کجا مثل خانه نیست». این فیلم روز سیزدهم ماه اکتبر امسال از شبکه ورزشی ایی اس پی ان آمریکا پخش خواهد شد۰
جیمز نیسمیث، مدرس وزرشی کانادایی و مخترع ورزش بسکتبال، قوانین اولیه این ورزش را در سیزده ماده تدوین کرد. اگر چه بازی بسکتبال امروزی شباهت چندانی به آنچه که او در سال ۱۸۹۱ در کالج کوچکی در اسپرینگ فیلد ماساچوست اختراع کرد ندارد اما قوانین سیزده گانه او کم و بیش بدون تعییر به عنوان پایه اصلی داوری در بسکتبال استفاده میشود. او این قوانین سیزده گانه را روی دو برگ کاغذ با ماشین تحریر تایپ کرد و سالهای در تابلوی اعلانات مدرسه بین المللی وای ام سی ای در اسپرینگ فیلد الصاق شده بود. جیمز نیسیمث پس از اسپرینگ فیلند به شهر لارنس در ایالت کنزاس رفت. لارنس خانه دانشگاه کنزاس و تیم مشهور کنزاس جی هاوکز است . او بسکتبال مدرن را درهمین دانشگاه پایه ریزی کرد. نیسمیث از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۹ به عنوان اولین مربی بسکتبال دانشگاه کنزاس و طبیعتا به عنوان اولین مربی بسکتبال در جهان مشغول به کار بود. او تا زمان مرگش مشاغل مختلفی را در همین دانشگاه پذیرفت و نهایتا در سال ۱۹۳۹ از دنیا رفت و پیکرش در آرامگاهی در همان شهر به خاک سپرده شد. موضوع فیلم «هیچ کجا مثل خانه نیست» در مورد رویدادهای سال ۲۰۱۱ ، هنگامی که دستنوشته اصول سیزده گانه جیمز نیسمیث از سوی موسسه حراج ثاثبی لندن برای خرید عموم ارایه شده است. یکی از مربیان دانشگاه کنرس که بر این باور بود که این دستنوشته باید به خانه اصلی اش، دانشگاه کنزس، بازگردد تلاشش را برای جمع کردن پول برای شرکت در این حراج بی سابقه در این فیلم مستند به تصویر کشید. با اینکه کسی نمی دانست که نهایتا این سند به چه بهایی فروخته خواهد شد، این مربی جوان به دنبال رویایش از این شهر به آن شهر رفت تا پول و پشتبانی لازم را برای خرید این سند را تهیه کند۰
آین دو برگ سند ۱۲۱ ساله در حراج ثاثبی به بهای چهار میلیون سیصد هزار دلار فروخته شد
نیکولاس بتوم، فوروارد پورتلند و تیم ملی فرانسه، بازیکن آرام وخوش اخلاقی است . وقتی او در المپیک با مشت گره کرده به شکم خوان کارلوس ناوارو (گارد تیم اسپانیا) کوبید فک بسیاری از تماشاگران و دوستداران بسکتبال از تعجب روی زمین افتاد . وقتی از نیکولاس بتوم پرسیدند چرا این کار را کردی جواب دا: ناوارو اینقدر خودش را به موش مردگی زد که خواستم به او نشان دهم که اگر مشت واقعی به شکمش بخورد چه مزه ای دارد. خوان کارلوس ناوارو استاد پدیده ایست به نام فلاپینگ یا خود را به موش مردگی زدن
در بسکتبال بین المللی از قدیم بازیکنان با استفاده از خلا قانونی و ضعف داوری تلاش میکردند تا با فلاپینگ از بازیکن مقابل خطا بگیرند. این موضوع فقط به بازیکنان دفاع تعلق نداشت بلکه بازیکنان حمله هم با فیلم بازی کردن برخورد های کاملا عادی را شدید تر از آنچه بود نشان میدادند. ولادیمیر دیواک، ستاره تیم ملی یوگوسلاوی و تیم های ساکرامنتو کینگ و لوس انجلس لیکرز در دهه نود و دوهزار کلاس جدیدی از موش مردگی زدن را وارد ان بی ای کرد. این بازیکن باهوش از خلا قانونی بر علیه فلاپینگ در ان بی ای استفاده میکرد و بسیاری از سانترهای تیم حریف بخصوص شکیل اونیل را کلافه کرده بود. بازیکنان دیگری هم چون مانو جنوبلی و رودی فرناندرر هنر خود را موش مردگی را به مرحله اعلای خود رساندند
ظاهرا مقامات لیگ کاسه صبرشان از این همه موش مردگی لبریز شده . هفته پیش ان بی ای بالاخره قانونی را بر علیه بازیکنانی که به قصد فریب داور خودشان را به درو دیوار میزنند تصویب کرد. طبق این قانون جدید داور به بازیکنانی که فلاپ میکنند ابتدا اخطار داده . در دومین ارتکاب 5000 دلار ( قابل افزایش تا 10000 دلار) و در سومین ارتکاب 15000 دلار ، چهارمین و پنجمین بار 30000 دلار و نهایتا بار ششم به محرومیت می انجامد. اگر چه بسیاری از تیم ها این قانون را با آغوش باز پذیرفته اند اما اتحادیه بازیکنان در صدد ثبت شکایت رسمی علیه لیگ میباشد. پایه و اساس شکایت اتحادیه اینست که چرا مقامات لیگ بدون همفکری با اتحادیه بازیکنان این قانون را برید و دوخت
چند روز پیش پدرم روی تلفن موبایلم پیغام گذاشت که هرچه زود تر با او تماس بگیرم چون اینترنتش خراب شده است و از کار و زندگی افتاده! پدرم که در هفتاد سالگلی با اینترنت و کامپیوتر اشنا شده این پدیده نوظهور را بخشی جدا نشدنی زندگی اش میداند. وقتی به او زنگ زدم متوجه شدم که منظورش از اینترنت فیس بوک است و منظورش از خراب شدن این بود که بوک مارکی که او را به صفحه فیس بوک میرساند پاک شده است. برای بسیاری از کاربران اینترنت، بخصوص انهایی که اخیرا با اینترنت اشنا شده اند، فیس بوک همه انچه انها از اینترنت میخواهند است.
زمانی اینترنت برای بسیاری از ما فارسی زبان ها چک کردن سایت گویا بود. بعد ها که وبلاگ های فارسی گسترش یافتتند، وبلاگ خوانی و از این وبلاگ به آن وبلاگ پریدن هم یکی از کارهای رایج ما فارسی زبانها بود. آنهایی که سواد کامپیوتری بیشتری داشتند وبلاگهای مورد علاقه شان را در گوگل ریدر ردیف کرده بودند و هر وقت پست جدیدی میآمد همانجا میخواندند و قال قضیه را میکندند. با همه گیر شدن فیسبوک و ریز بلاگ نویسی (همان یک جمله نویسی های معروف) به بیشترمان این باور رسیدیم که بلاگ نویسی به سبک سنتی اش مرده است و باید درش را تخته کرد. در همین اوضاع خیلی از وبلاگ نویس ها کارشان را خاتمه دادند یا اینکه از همان فیسبوک برای وبلاگ نویسی استفاده کردند. فیسبوک مانند بازار مکاره ای شد که همه اهل شهر آنجا مشغول گشت و گذار هستند و اگر میخواهید دیده شوید شما هم باید آنجا مغازه ای داشته باشید. وبلاگ نویس هایی هم هستند که هنوز وبلاگشان را بصورت سنتی نگه داشته اند اما از فیس بوک برای تماس با مخاطبشان استفاده میکنند. در گذشته مکالمه بین مخاطب و نویسنده در قسمت نظرات وبلاگها رخ میداد ولی این روزها گفتگوها در مورد یک بلاگ پست در کامنت های فیس بوک ادامه دارد. همین شد که با چند تن از بلاگ نویس های تورنتو صفحه ای را در فیسبوک به راه انداختیم به نام چهل چهار درجه، که اشاره ایست به عرض جغرافیایی جایی که ما در آن هستیم. این صفحه فیس بوکی کشکولی است از وبلاگهایی شهرمان که در یک صفحه فیسبوک لینک شده اند. این وبلاگ ها به هر آنچه تصور کنید میپردازند. از موضوعات هنری و سیاسی گرفته تا اجتماعی و شخصی. وبلاگ یادداشتهایی توپ سرگردان هم یکی از این وبلاگ هاست . کافیست این صفحه فیس بوکی را لایک کنید و خود به خود جدید ترین پست های وبلاگی به خوراک فیس بوک شما اضافه خواهد شد.
صفحه فیس بوک چهل چهار درجه را اینجا بیابید و انرا به دوستان دیگرتان هم معرفی کنید
برای همه چیز یک اپلیکیشن ایفون وجود دارد! این ادعایی است که شرکت اپل، سازنده تلفن های بسیار پرطرفدار ایفون، در مورد فراوانی نرم افزارهای موجود برای تلفن هایش کرده است. ایمان شامپرت، گارد نیویورک نیکس، این ادعای شرکت اپل را در زمین بسکتبال به آزمون میگذارد و امتحان میکند که آیا میتوان از آیفون 5 به عنوان توپ بسکتبال استفاده کرد یا نه .اگر طرفدار ایفون هستید و ناراحتی قلبی دارید این ویدیو را نگاه نکنید.
خبر خوب برای بسکتبال ایران
تیم ملی بسکتبال بزرگسالان ایران در رقابتهای کاپ آسیا با پیروزیهای پیاپی جام قهرمانی را به خانه برد. این تنها خبر خوب این مسابقات برای بسکتبال ایران نبود. خبر خوب دیگر این بود که تیم بزرگسالان ایران این مهم را بدون در اختیار داشتن ستاره هایش بازیکنانی چون حامد حدادی، ارسلان کاظمی و مهدی کامرانی محقق کرد. مستقل از اینکه بخواهیم به ترکیب تیم های حریف بپردازیم و ببینم که آیا انها از بازیکنان اصلی شان استفاده کرده اند یا نه این پیروزی ها نشان داد که نیمکت تیم بسکتبال ایران عمیق تر از آن چیزی است که قبلا تصور میشد. این بازی ها نشان داد اصغر کاردوست و آرن داودی که تا کنون در سایه حامد حدادی و مهدی کامرانی قرارداشتند بازیکنان قابل اطمینانی هستند که در لحظات حساس به کمک تیم بسکتبال ایران میآیند. اگر چه در مصاحبه های اخیر مقامات فدراسیون (خصوصا مصاحبه عنایت آتشی) بطور اعجاز آوری تلاش کردند تا اهمیت این مسابقات را کوچک جلوه بدهند اما این پیروزی برای بسکتبال ایران کوچک نیست۰
نقش جوانان در این پیروزی چه بود؟
در این سفر بازیکنان تیم ملی جوانان ، آنهایی که با مربی گری علی توفیق قهرمان غرب آسیا شدند، همراه تیم بودند. همزمان با اعلام خبر قهرمانی تیم ملی بزرگسالان تمام رسانه های خودی (آنهایی که هم جهت با سیاست های فدراسیون هستند) نقش مهم جوانان در این پیروزی را در صدر خبر های خود قرار دادند. حتی خبر نویسی این رسانه ها به شکلی بود که انگار همه از روی یک بولتن داخلی انرا نوشته اند. فدراسیون بسکتبال ایران مدتهاست که از سوی منتقدینش متهم به ضعف در پشتوانه سازی شده است . تصور این دسته منتقدان اینست که فدراسیون بسکتبال یک کشور مسئول بازیکن سازی است. مستقل از اینکه این انتظار درست یا نادرست است فدراسیون این پیروزی را وسیله ای برای پاسخ به منتقدانش قرارداده. حتی علی توفیق، سرمربی برکنار شده تیم ملی جوانان، هم در مصاحبه ای اخیرش با ایرنا عنوان کرده که نقش جوانان در این پیروزی ها اهمیت زیاد داشت۰
در هیچ کدام از خبرها، مصاحبه ها و تحلیل های رسانه های فارسی زبان تحلیلی وجود ندارد که نشان دهد نقش جوانان تیم ملی در این پیروزی چه بوده. شاید اولین معیاری که به نظر می آید میزان کل دقایق بازی از سوی جوانان در تیم باشد. آمار نشان میدهد که در طی این بازی ها ارن داوودی (۲۶ ساله) ۱۷۰ دقیقه، اصغر کاردوست(۲۶ ساله) ۱۶۱ دقیقه، حامد آفاق (۲۹ ساله) ۲۱۷ دقیقه، صمد نیکخواه بهرامی (۲۹ ساله) ۲۱۶ دقیقه و اوشین ساهاکیان (۲۶ ساله) ۱۷۰ دقیقه در زمین بوده اند. دوبازیکن دیگری که دقایق سنگینی داشته اند روزبه ارغوان( ۲۴ ساله) با ۱۴۰ دقیقه اصلان جمشیدی (۲۱ ساله) با ۱۰۱ دقیقه بوده اند. در بین هفت بازیکن اصلی تیم در این رقابت ها هیچ بازیکن زیر بیست سالی دیده نمی شود۰
ممکن است بعضی تحلیل گران میزان دقایق بازی را معیار خوبی برای تعیین میزان تاثیر یک بازیکن در عملکرد کل تیم نبینند. یک بازیکن ممکن است تنها چهار دقیقه در کل یک بازی چهل دقیقه ای بازی کرده باشد و در همان چهار دقیقه توانسته باشد که مومنتوم (جریان) بازی را به نفع تیم خودی تغییر دهد. در چنین شرایطی از شاخص دیگری به نام پلاس- ماینس یا مثبت- منفی استفاده میشود. شاخص مثبت منفی به اینصورت محاسبه میشود که اگر یک بازیکن هنگامی که وارد زمین میشود تیمش سه امتیاز عقب است و وقتی از زمین خارج میشود تیمش دو امتیاز جلو است این بازیکن عدد مثبت پنچ را خواهد گرفت و برعکس هنگامی که از زمین خارج میشود تیمش چهار امتیاز عقب است این بازی نمره منفی دو را خواهد گرفت. بازیکنانی که معیار پلاس- ماینس مثبت تری داشته باشند تاثیرشان در تیم بیشتر است. این معیار نشان دهنده تاثیر بازیکنی که از روی نیمکت وارد میشود است و در لیگ ان بی ای معیار اصلی برای انتخاب بهترین بازیکن ششم سال است. متاسفانه دررقابت های اسیایی این معیار اندازه گیری نمیشود و حتی اگر تحلیلگران تیم ملی این آمار را اندازه گرفته اند آنرا منتشر نکرده اند. تا وقتی که سند و مدرکی در باره نقش جوانان ارایه نشود همه این حرفهای مثل حکایت ملانصرالدین است که میخ خرش را به زمین کوبید و ادعا کرد که آن نقطه مرکز زمین است۰
هیولای خاورمیانه (Beast From Middle east) ، لقبی که هم تیمی هایش به ارسلان کاظمی داده بودند، تصمیم گرفت دانشگاه رایس را ترک کند. او در حالی این تصمیم را اعلام کرد که اصلی ترین بازیکن تیم و آخرین شانس این دانشگاه برای کسب جایگاهی مناسب در رقابت های دانشگاهی سال جاری در آمریکاست.
همه ما مارک تجاری نایکی ( که در ایران نایک هم میگویند) را به عنوان تولید کننده کفش بسکتبال میشناسیم اما خالق این مارک تجاری کارش را با تولید کشف های دو و میدانی شروع کرد. در اواسط دهه هشتاد که نایکی با مایکل جوردن ، که در آن زمان ورزشکار جوانی بود ، قرار داد بست کفش های نایکی و بخصوص ایر جوردن این مارک تجاری را به دنیای بسکتبال برد و پس از آن کفش های نایکی جز لاینفک این ورزش شناخته شد. فیل نایت، بنیان گذار این شرکت نایکی هفته گذشته عضو تالار مشاهیر بسکتبال آمریکا شد
ویدیوی کوتاهی از تاریخچه این شرکت را در اینجا ببینید
وقتی در سال 1969 الن سیگال به کمیسونر ان بی ای لوگویی را که طراحی کرده بود نشان داد؛ گفت: این جری وست است!
الن زیگل، هفتاد و یک ساله و مالک شرکت تبلیغاتی معظم زیگل اند گیل است، ان روز را به خوبی به یاد دارد. روزی که با دیدن عکس بسیار معروف ون رابرتز ایده این لوگو به ذهنش رسید. لوگو به نظر ساده میآید. سه رنگ سفید، قرمز و آبی و بدن یک بازیکن که از چپ به راست دریبل میکند. الن به یاد دارد که والتر کندی کمیسیونر ان بی ای در ان زمان با حضور یک بازیکن در لوگوی ان بی ای مخالف بود اما همه چهل طرح ازمایشی که سیگال آماده کرده بود از عکسهای جری وست بودند. سیگال که خودش هم از طرفداران پروپا قرض بسکتبال بود شیفته حرکات جری وست فوروارد لوس انجلس لیکرز بود. دلیل مخالفت ان بی ای با حضور یک بازیکن بر روی لوگوی لیگ هیچ وقت از سوی سخنگویان لیگ تایید نشد.
الن زیگل سال قبل از ان لوگوی لیگ بیس بال امریکا را طراحی کرده بود که دقیقا از همین رنگ ها و از یک بازیکن بیس بال در آن استفاده شده بود. رنگ های سفی، قرمز و آبی که برگرفته از پرچم آمریکاست نشان ملیت این لیگ است . جری وست در زندگینامه اش که اخیرا به چاپ رسیده میگوید: اگر این لوگو از عکس من تهیه شده افتخار بی نهایت بزرگی برای من است.
در طی سالهای گذشته بسیاری از منتقدین این لوگو علاقمند بودند که این طرح باید به روز شود ولی الن زیگل معتقد است :به نظر من جذابت این طرح به اینست که این بازیکن به هیچ وجه شبیه بازیکنان مدرن نیست و کلاسیک بودن طرح را نشان میدهد
به خدمت گرفته شدن در یک تیم ان بی ای بزرگترین رویداد در زندگی یک بسکتبالیست جوان است. شاید همه مان لحظه اعلام شدن نام یک بازیکن را توسط کمسیونر ان بی ای از تلویزیون دیده باشیم اما کمتر دیده ایم که بازیکنانی که در آن تالار حضور ندارند و نامشان خوانده میشود چه حال و روزی دارند
بسکتبال خیابانی یا استریت بال را در آمریکا شمالی پیک آپ بسکتبال میگویند. عشق به پیک آپ بسکتبال دو عکاس آمریکایی و فرانسوی را با هم همکار کرده تا فیلمی مستند در مورد پایتخت پیک اپ بسکتبال جهان، شهر نیویورک، تهیه کنند. این دو عکاس- بسکتبالیست با لوازم بسیار ابتدایی فیلم برداری با دوچرخه از این زمین به ان زمین رفتند و از حال و هوای این ورزش فیلم مستندی تهیه کرده اند که بزودی در سینماهای جهان به نمایش در خواهد آمد. نام این فیلم « دو اینگ ایت این د پارک» است.
اما به نظر من بهترین زبان، در این شهر زبان بسکتبال هست. مهم نیست شما اهل کجا هستید، زبان مشترک و جذابی در این شهر وجود دارد که نه فقط در سالن ها بلکه در زمین های خیابانی ( استریت بال)، عامل دوستی و ارتباط ملیت هایی است که بیرون از این زمین ها چندان هم با هم مهربان نیستند۰
در گذشته های دور رسم بر این بود که بازیکنان به سه پست گارد، فوروارد و سنتر دسته بندی شوند. با پیشرفت بسکتبال این دسته بندی دقیق تر شد و بازیکنان یک تیم به پنچ پست سنتر، گارد راس، گارد شوتزن، فوروارد کوچک و فوروارد قدرتی تقسیم بندی شدند. هر کدام از این تقسیم بندی ها تعریف مشخصی دارد و به مشخصات فیزیکی بازیکن، قابلیت های مهارتی او و مسئولیتهای تخصصی اش در حمله و دفاع مربوط است. شاید در بسکتبال بین المللی این دسته بندی ها تا حد زیادی هنوز هم کاربرد دقیقی داسته باشد ولی در بسکتبال ان بی ای این نوع دسته بندی رفته رفته دچار مشکل میشود.
رضا طاهری از قدیم در بسکتبال ایران داور بود. اینکه داور خوب یا داور بدی بود خیلی به موضوع اخیر ربطی ندارد. پس از مدتی بی خبری در بسکتبال ایران ناگهان سروکله او به عنوان یار غار و برنامه ریز تیم های ملی در سفرهای خارجی پیدا شد. با ورود مهمت بچرویچ به ایران، رضا طاهری کار و زندگی اش را در اروپا تعطیل کرد و به عنوان سخنگوی رسمی و مدیر رسانه تیم ملی قدم به صحنه بسکتبال ایران گذاشت. مدیر رسانه ای یک سازمان را اصطلاحا اسپین داکتر میگویند. اسپین داکتر یعنی کسی که ماله کش است؛ کسی که سانسور میکند؛ کسی که واقعیت را به شکلی تغییر ماهیت میدهد تا نهایتا به نفع کارفرمایش ملت بدبخت را خر کند. این افراد عموما از رویداد های زیر جلی یک دستگاه اطلاعات دقیق دارند. کسب چنین پست و مقامی و قرار گرفتن در این جایگاه در فدراسیون بسکتبال ایران نشان از نهایت اعتماد تصمیم گیران این دستگاه به او بود. چندی نگذشت که ناگهان در خبرها آمد که رضا طاهری این پست جدید را در اختیار ندارد و شخص مورد اعتماد دیگری این مسئولیت را بر دوش خواهد گرفت. فدراسیون بسکتبال در اعلام این خبر نهایت بی طرفی و اصطلاحات سیاست نه سیخ بسوزد و نه کباب را اتخاد کرد و قضیه از سوی فدراسیون خاتمه یافت.
اما موضوع از دیدگاه رضا طاهری تمام نشده بود. او به عنوان یکی از عناصر مورد اعتماد از درون دستگاه شروع به افشاگری و مراجعه به روزنامه ها و رسانه ها برای رو کردن دست دوست قدیمی اش مهت بچرویچ و دیگر عناصر مرتبط کرد. اگر موضوع را دنبال کرده باشید حتما متوجه خواهید شد که تقریبا همه عناصر درگیر در این مناقشه دروغ میگویند؛ انهم از نوع شاخدار. در این بلاگ پست نمی خواهم در رابطه با این موضوع جبهه گیری کنم و بگویم که چه کسی راست میگوید و حق با کدام چون معتقدم همه طرف های درگیر دروغ میگویند یا اگر هم دروغ نمیگویند همه واقعیت را بیان نمیکنند.
نکته ای که در این مناقشه برای من از همه چمشگیر تر و امیدوار کننده تر است نقش رسانه ها در افشای کثافت کاری های افراد دخیل در سیستم دولتی ورزش ماست. اینکه یکی از افراد همین سیستم خودش به رسانه ها نزدیک شده و با رو کردن خبرهای پشت پرده و در اختیار گذاشتن ایمیل های شخصی رد و بدل شده بین طرفین سعی در تحت فشار گذاشتن فدراسیون است موضوع جدیدی است. در گذشته وقتی علی توفیق علیرغم موفقیتش در هدایت تیم جوانان از مربی گری برکنار میشد نه او حرفی میزد و نه فدراسیون کلامی میگفت واقعیت های پشت پرده این رویداد را هر دو به گور میبردند. همچنین در گذشته رسانه های ورزش ما تماما در قالب بولتن خبری روابط عمومی سازمان تربیت بدنی و فدراسیون های ورزشی نقش ایفا میکردند اما اکنون تعداد آن نوع رسانه های بله قربان گو رو به کاهش است. اینکه رضا طاهری، که خودش مدیر رسانه ای فدراسیون و مسول جارو کردن کثافت های سیستم ورزشی دولتی به زیر قالیِ دروغ بوده، به این نتیجه رسیده است که با رسانه های کردن شواهدش میتواند فدراسیون را تحت فشار بگذارد نشانه قدرت تاثیر گذار رسانه هاست و این خبر خوبی است.