چند ساعت قبل از مسابقه در برابر اوکلاهاما سیتی تاندر در اواخر فوریه یانیس طبق معمول اول بازیکنی بود که زمین آمده بود تا شوت بزند. کریم عبدالجبار به میلواکی آمده بود که بازی باکس را تماشا کند. او کنار زمین نشست. طرفداران میلواکی برایش کف زدند و او هم با لبخند جوابشان را داد و سر جایش نشست. اینکه هر دو مرد اکنون در سالن جدید میلواکی ، فای سرو ارینا، حضور داشتند حس عجیبی بود. چند ماه دیگر یانیس باید تصمیم می گرفت که آیا در میلواکی میماند یا به تیم دیگری خواهد رفت.

کریم عبدالجبار تصمیم گرفت برود.

تفاوت بین این دو مرد از زمین تا آسمان بود. نه فقط به لحاظ سبک بسکتبال بلکه به لحاظ رفتار و سکناتشان. عبدالجبار همیشه از طرفداران تیم فاصله می‌گرفت، میخواست در شهر بزرگتری زندگی کند،‌ میخواست در جاهای پر رزق و برق باشد،. یانیس اما با طرفداران گرم می‌گرفت، به نظر میرسید زندگی در شهر بزرگ برایش مهم نیست، او آرامش و سکوت میلواکی را دوست داشت.

Posted
AuthorKaran Makvandi

آنها انتظار کشیدند تا بالاخره لحظه اعلام نتیجه با ارزش ترین بازیکن فصل رسید. آدام سیلور، کمیسیونر ان بی ای، اعلام کرد یانیس انته تکومپو با ارزش ترین بازیکن فصل عادی ۲۰۱۹ است. یانیسی که تحلیلگران هنگام انتخاب او برای ان بی ای پیشنهاد کردند میلواکی او را برای چند سال به اروپا یا لیگ اماده سازی بفرستد تا بازی اش بهتر شود. یانیس کسی که یکبار گفت همه تلاشش را می‌کند تا به میلواکی اثبات کند او ارزش انتخاب شدن در ان بی ای را داشت نشان داد که ارزشش را دارد.

بعد از کریم عبدالجبار در فصل ۱۹۷۴-۱۹۷۳ یانیس انته تکومپو اولین بازیکن میلواکی باکس بود که جایزه باارزش ترین بازیکن ان بی ای را کسب کرد. سیلور جایزه باارزش ترین بازیکن را به یانیس داد و او چند لحظه مکث کرد تا نفسش سر جا بیاید. به جایزه در دستانش بود خیره شد. وزن این جایزه در دستان یانیس این لحظه سورئال را برای یانیس لحظه ای واقعی تبدیل کرد.

Posted
AuthorKaran Makvandi

انعکاس صدا بم بلندی از چند خیابان آنطرف تر به گوش می رسید. ستون دود ناشی از انفجار هوا را پر کرد. گرد و خاک همه جای خیابان را پر کرد. در ژانویه ۲۰۱۹ جرثقیل‌های زرد رنگ بلند بردلی سنتر را خراب می‌کردند.

سالن ورودی شیشه ای جلوی سالن به کلی تخریب شد و راهروی باریکی از آوار را بوجود آورد. در طی چند ماه آینده عملیات تخریب ذره ذره جلو رفت تا خانه میلواکی باکس برای سی سال گذشته به زمینی خالی از بنا تبدیل شود.

عرون سالاتا،‌ یکی از شهروندان میلواکی و طرفدار تیم از دهه هشتاد، برای تماشای اولین روز عملیات تخریب آمده بود. علامت تخریب در جریان است نزدیک نشوید اجازه نمی داد او به سالن نزدیک شود. سالاتا عاشق باکس بود. وقتی پدرش او را برای تماشای اولین بازی باکس به سالن اورد شش سال بیشتر نداشت. در دورانی که باکس تیم قدری بود و در سالن مکه بازی می‌کردند بازیکنان مورد علاقه او سیدنی مانکریف و مارکی جانسون بودند. در دوران نکبت بار دهه نود سالاتا در سالن سرد و غمناک بردلی سنتر دوازده یونیفرم باکس اش را با افتخار مرتب می پوشید. او هرگز به باکس پشت نکرد و همیشه احساس می‌کرد چیزی برای اثبات کردند دارند.

وقتی سالاتا تخریب بردلی سنتر را تماشا می‌کرد او احساسی کرد برایش تازه بود. احساسی نا آشنا: امید. و این احساس باعث شد با شادی شروع کند به کف زدن. او در کنار ده دوازده نفری که برای تماشای تخریب سالن امده بودند ایستاده بود. آنها هم شادی می‌کردند. اما بودند کسانی که غمگین بودند. درست است که بردلی سنتر فضای غم انگیز داشت و تیم باکس در آن افتضاح بود اما هر چه بود خانه انها بود. فضای مقدس. برای اهالی میلواکی جای مهمی بود،‌ مثل این بود که سالها عاشق کسی باشی او هرگز تو را دوست نداشته باشد.

Posted
AuthorKaran Makvandi

یک ماه بعد از مرگ چارلز زمین بسکتبال کودکی یانیس در سپولیا،‌ همان زمینی که هنرمند یونانی تصویری زیبا از یانیس را روی ان نقاشی کرده بود، توسط گروه‌های فاشیست و نئونازی تخریب شد و علامت حزب سحرگاه طلایی را روی صورت یانیس رسم کردند. این تخریب کردن در حدی بود که از فاصله های دور دیده می‌شد و تصویری که هنرمند رسم کرده بود را به کلی مخدوش کرد.

اقدام خصمانه این گروه شاید بدلیل تصمیم یانیس برای بازی نکردن برای تیم ملی یونان در مسابقات قاره ای سال ۲۰۱۷ بود. یانیس دلیل این بازی نکردن را مصدومیت از ناحیه زانو اعلام کرد. فدراسیون بسکتبال یونان تصمیم یانیس برای بازی نکردن در تیم ملی را محکوم کرد و او را به دروغگویی در مورد میزان مصدومیتش متهم کرد. فدراسیون بسکتبال یونان اعلام کرد بازی نکردن یانیس بخشی از توطئه ان بی ای و میلواکی باکس برای دور نگهداشتن یانیس از بسکتبال یونان است. این ادعای فدراسیون بسکتبال یونان در حالی بود که یانیس قبل از سال ۲۰۱۷ سه سال پیاپی برای تیم ملی یونان بازی کرد.

Posted
AuthorKaran Makvandi

بیست نهم سپتامبر ۲۰۱۷ ناگهان سرو کله ماریا ، آنهم در وسط روز، در مدرسه الکس پیدا شد. الکس وسط کلاس تاریخ امریکا بود که ماریا با معلم صحبت کرد تا او را به منزل ببرد. وقتی در ماشین الکس اهنگ دریک را با صدای زیاد پخش می‌کرد نفهمید برای چی ماریا مثل همیشه سرش با آهنگ تکان نمی‌دهد. او فقط تکرار می‌کرد:« الکس ازت می‌خواهم بخاطر یانیس قوی باش»

ماریا به نظر غمگین می‌رسید. وقتی الکس وارد خانه شد دید بیست و چند نفر از دوستان و خانواده با حالتی غمگین در آن جا حضور دارند. دو نفر مرد قد بلند در کت و شلوارهای مشکی دم در ایستاده بودند و با الکس گفتند:« بهت تسلیت میگم »

الکس با تعجب پیش خودش فکر کرد چه خبره اینجا؟ بالاخره یانیس را پیدا کرد که داشت اشک میریخت. اشک ریختن یانیس هم برای او عجیب بود چون او نمیگذاشت برادرانش گریه او را ببینند. یانیس همیشه دردهایش را پنهان می‌کرد.

Posted
AuthorKaran Makvandi

یانیس در بازی از همه برتر بود و با سی امتیاز بهترین بازیکن شرق بود اما در نهایت شرقی ها با نتیجه ۱۹۲ به ۱۸۲ به غرب باختند. او از چند بازیکنی بود که حقیقتا دفاع کردند. در یک صحنه توپ جیمز هاردن را ربود که انرا تبدیل به یک دانک ویندمیل کرد. استفن کری برای پرهیز از برخورد با یانیس به روی زمین خوابید اما یانیس او را به پوستر تبدیل کرد.

در پایان بازی دورنت از یانیس تقدیر کرد و گفت:« من انتظار دارم یانیس تا پایین عمر بسکتبالش هر سال عضو تیم ستارگان باشد، اگه انتخاب نشه تقصیر خودشه» دورنت گفت اولین بار در برابر یانیس قرار گرفت به هیچ وجه پیشینی نمیگرد یانیس تا این حد بالا بیاید.

Posted
AuthorKaran Makvandi

یانیس جلو ایینه می‌ایستاد و اخم کردن را تمرین می‌کرد. چشمهایش را ریز میکرد و دندانهایش را به هم می‌فشرد. دماغش چین می‌خورد و پیشانی اش سفت میشد. لب هایش چین می‌خورد و یهویی نعره می‌کشید.

یانیس تلاش می‌کرد خشن تر به نظر برسد نه ناز و مامانی تر. تهدید آمیز تر نه معصوم تر. او برای شروع فصل دومش در ان بی ای نیاز هویتی جدید داشت. هویتی که از تصویر دست و پا چلفتی یک بازیکن تازه وارد که برای اولین بار در عمرش اسموتی خورده تفاوت زیادی داشته باشد.

او باید خشن به نظر می رسید.

Posted
AuthorKaran Makvandi

ورونیکا،‌ که یک کاپشن پفی سفید و شلوار گرمکن خاکستری به تن داشت،‌ به همراه چارلز،‌ که کاپشن مشکی و شلوار آبی پوشیده بود،‌ در لیموزین را باز کردند و دور و اطرافشان را نگاه کردند. صحنه‌ای که می‌دیدند برای قابل باور کردن نبود. آنها در خاک آمریکا بودند. راستی راستی در خاک آمریکا.

همند هماهنگ کرده بود که یک لیموزین آنها را فرودگاه اوهر در شیکاگو سوار کند و به میلواکی بیاورد. در لیموزین هم کیک و گل گل گذاشته بودند. روز سوم فوریه سال ۲۰۱۴ روزی که پدر و مادر یانیس وارد آمریکا شدند در ذهن یانیس برای همیشه حک شد. این روز یکی از شادترین روزهای زندگی یانیس بود. پدر و مادر یانیس جلوی لیموزین ایستادند تا عکس بگیرند،‌ ورونیکا اینقدر خوشحال بود که هنگام عکس گرفتن دستگیره در لیموزین را ول نکرد.

Posted
AuthorKaran Makvandi

اپیزود دوازدهم پادکست توپ سرگردان منتشر شد. در این اپیزود تاریخچه های کامل از تیم میلواکی باکس از زمان کریم عبدالجبار تا روزهایی که یانیس به این تیم پیوست را خواهد شنید. در این اپیزود از سالهای دور ان بی ای خواهید شنید، از چالشهای یک تیم بسکتبال حرفه ای، رفتار مالکین، اهمیت ستاره ها، احساسات طرفداران و نهایتا اینکه چرا یانیس امید میلواکی باکس است خواهید شنید.

Posted
AuthorKaran Makvandi

یانیس در عمرش حتی سه روز هم نبود که در کنار یکی از اعضای خانواده اش نباشد. شاید فقط هنگامی که برای مسابقات جوانان سفر می‌کرد چند روزی از خانواده دور بود. هرگز در عمرش نشده بود که در کنار برادرانش نخوابد. یانیس دلش برای روزهایی که با برادرانش دو ساعت سوار اتوبوس می‌شدند تا برای چند ساعت در زمین بسکتبال بدوند و بعد که به خانه برگشت مادرش از او بپرسد «امروز چکار کردی،‌روز خوبی داشتی» تنگ شده بود.

او دچار چیزی بیشتر از دلتنگی برای خانه و خانواده اش شده بود. برای اولین بار در عمرش رنج تنهایی را حس می‌کرد. انگار گم شده.

Posted
AuthorKaran Makvandi

شخصیت یانیس یک وجه بسیار جدی هم داشت،‌ وجهی که می‌خواست اثبات کند که به آن جمع تعلق دارد. او می‌خواست بهترین باشد. برای او اهمیتی نداشت که اولین بازی رسمی او در ان بی ای در مدیسون اسکوير گاردن در برابر کارملو انتونی است. کارملو انتونی که در آن دوران یکی از بهترین‌های لیگ بود.

یانیس هجده ساله، جوان ترین بازیکن در ان بی ای، از سرمربی خواست او را مدافع کارملو آنتونی قرار دهد.

صبح روز بازی سی ام اکتبر ۲۰۱۳، یانیس مدام تکرار می‌کرد:« نیکس! نیویورک نیکس! کارملو آنتونی!» یانیس دور و اطرافش را نگاه می‌کرد انگار می‌خواست این لحظه در حافظه اش حک شود و کوچکترین جزییات را به یاد داشته باشد. اینکه جوراب ان بی ای به پا کرده و یونی فرم ان بی ای به تن دارد هنوز برایش به عنوان یک واقعیت جا نیفتاده بود.

Posted
AuthorKaran Makvandi

ساماراس،‌ نخست وزیر یونان، یانیس و خانواده اش را به قصر ماکسیموس،‌ که از سال ۱۹۸۲ اقامتگاه رسمی رییس دولت یونان است، دعوت کرد. باور کردن اینکه خانواده انته تکومپو که هنوز بیشتر اعضای آن بطور غیر قانونی در یونان زندگی می‌کند به قصر حکومتی دعوت شدند برای همه آنها سخت بود. قصر دولتی که چند ماه پیش از دادن شهروندی به دو نفر از اعضای همین خانواده طفره می‌رفت.

قصر ماکسیموس در مرکز شهر آتن، جنب میدان سینتاگما، نزدیک فروشگاهی بود که یانیس و دوستانش برای بازی کردن با پلی استیشن به آن می‌امدند. این بنا به سبک کلاسیک یونانی با ستون های بلند و بالکن با ابهت ساخته شده. ماکسیموس مالک این قصر یکی از سرمایه داران یونان بود.

قدم زدن روی پله های این قصر برای یانیس بسیار غریب بود. اپنهایمر به یاد می‌اورد که یانیس به او گفت:« این قصر سمبل همان کشوری است که مردمش عکس ما را شبیه میمون می‌کشیدند،‌ من هرگز فراموش نخواهم کرد»

Posted
AuthorKaran Makvandi

هر چه اسکاوت های بیشتری برای ارزیابی یانیس به یونان می‌آمدند ارزیابی واقعی او پیچیده تر می‌شد. سطح رقابتی که یانیس در آن حضور داشت اینقدر پایین بود که به سختی می شد تصویر کرد که چنین بازیکنی در چارچوب رقابتی ان بی ای کجا خواهد بود. حتی زیواس هم خودش شبیه مربیانی که آمریکایی دیده بودند نبود. یکبار زیواس با موتور آمد و شلوار جین سنگ شور به پا،‌ تی شرت به تن و کتونی به مشکی به پا داشت. زیواس گفت:« یک بار یکی از اسکاوت ها به من گفت این بساطی که اینجا راه انداختی مثل مسابقه دبیرستانی مایه خنده است، یک بار هم یکی از مدیران ان بی ای گفت به جای ما باید مربیان دانشگاه می‌امد بازی این دبیرستانی ها را تماشا می‌کردند،‌اینها خیلی خیلی فاصله دارند تا بازیکن بشن، حداقل سه سال کار لازمه»

Posted
AuthorKaran Makvandi

در نوامبر ۲۰۱۲ کورنل داوید، یکی از اسکاوت‌های ان بی ای، نام یانیس را از اسکاوت‌های اروپایی شنید. از توصیف‌هایی که از جوان می‌شنید چیزی دقیقی دستگیرش نشد. حرف‌هایی که از یانیس می‌شنید اطلاعات زیادی به همراه نداشت. خیلی از این نوع حرف‌ها زود از سر و صدا می‌افتد اما کورنل که آن روزها با فینیکس سانز کار می‌کرد ماجرای عجیب یانیس توجهش را جلب کرد. برای او عجیب بود که چطور ناگهان نام این بازیکن هفده ساله را برای اولین بار شنیده است.

بعضی از بازیکنان آینده دار برای ان بی ای در سیزده سالگی شناسایی می‌شوند. این سنی بود که یانیس تازه بسکتبال را جدی شروع کرد. داوید که بعدها مسئول بازیکن یابی تیم میلواکی باکس شد، برایش عجیب بود که چطور نام یانیس اینقدر دیر به گوش اسکاوت‌ها رسید. داوید گفت:« بازیکنان آینده دار عموما آنهایی هستند که در مسابقات نوجوانان و جوانان اروپایی حضور داشتند»

Posted
AuthorKaran Makvandi

سوفو با بازیکنان یونانی دیگر تفاوت زیادی داشت. نه بخاطر رنگ پوستش بلکه بخاطر اندازه فیزیکی‌اش. او از همه بازیکنان هم پست خودش سنگین تر بود و به راحتی می‌توانست زیر حلقه به هر دفاعی غلبه کند. فوتیو کاتزیکاریس، مربی سابق یانیس در تیم ملی یونان گفت:«اینکه سوفو در تیم ملی یونان بازی می‌کرد برای این تیم اهمیت داشت.»


یانیس و سوفو با هم دوست شدند و او یانیس را تشویق کرد که بیشتر کار کند. یانس از اینکه سوفو تا این حد محبوب است در عجب بود. استفانو ترییاتافیلوس، آنالیست بسکتبال یونان که اکنون کمک مربی المپیاکوس است، گفت:«سوفو محبوب ترین بازیکن بسکتبال یونان بود، همه عاشق او بودند»


اما نه همه.


الیاس پاناجیوتاروس، مسئول روابط عمومی حزب سحرگاه طلایی، در سال ۲۰۱۲ در مصاحبه ای با شبکه محلی گفت:«‌از نظر ما شورتزناتیس یونانی نیست،‌ از نظر نژاد یونانی او یکی از ما نیست» . مجری برنامه از او پرسید:« آیا شما نژاد پرست هستید یا فقط با مهاجرت غیر قانونی به یونان مخالف هستید؟»

پاناجیوتاروس:« اینکه به نژاد مشخص یونانی باور داشته باشیم چیز غلطی نیست»

مجری:« ببخشید! این حرف خط مشی نژاد آریایی است»

پاناجیوتاروس:« ترا به خدا بس کنید. دوست دارید ما یونانی ها چی باشم؟ ما نباید سگ پیکینز را با سگ نژاد لابرادور قاطی کنیم. خدا آنها را این شکلی آفریده، و آنها باید همینطور که آفریده شدند باقی بمانند. سیاه، زرد یا قرمز بودن افتخار آنها است ولی نباید آنها را با یونانی ها قاطی کرد. آنها یونانی نیستند»


Posted
AuthorKaran Makvandi

«میمون! برگرد همون جایی که ازش اومدی» وقتی یانیس شانزده ساله بود تیم فیلااتلتیکو برای مسابقه پانصد کیلومتر دورتر از آتن به جزیزه کِرت آمده بود. تماشاگران ت میزبان به همه بازیکنان فیلااتلتیکو فحش می‌دادند اما توهین آنها روی یانیس و تناسیس متمرکز شده بود.


حقیقتا دردناک بود. اعصاب را آشفته می‌کرد، طرفداران قوطی نوشابه ، بطری آب و حتی سکه با به سمت سر و صورت بازیکنان تیم مهمان پرت می‌کردند تا آنها را مصدوم کنند. بازی که تمام شد یانیس و تناسیس زدند زیر گریه. رانا گفت:« از درون متلاشی شده بودند،‌ غم انگیزترین روز بود، اون روز بود که تنفر و نژادپرستی این مردم را دیدیم، ما اینقدر سخت کار می‌کنیم تا جامعه ما را بپذیرد و او وقت آنها اینطوری ما را از خودشان می‌رانند.»


Posted
AuthorKaran Makvandi

یانیس ناگهان قد کشید، هی قدش بلند و بلند تر می‌شد و حرکاتش هماهنگ تر. اینقدر بازی‌های یورولیگ را تماشا کرد و تاکتیک ها را درک کرد که دید زمین او هم بهبود پیدا کرد. یانیس هنوز لاغر بود اما یاد گرفته بود چطور با هوش به حریف غلبه کند. بازوهای یانیس اینقدر دراز بود و دستهایش اینقدر بزرگ که همانطور که از کنار بقیه رد می‌شد توپ را روی هوا می‌گرفت. دریبل زدنش برای جلو آوردن توپ هم خیلی متوازن شده بود.

اینقدر استعداد و توانایی بالقوه نشان داد که باشگاه به او اجازه داد در حالی که عضو تیم نوجوانان است با بزرگسالان تمرین کند. سلیوس کنستانتیوس، که مدتی تیم را ترک کرده بود، وقتی دوباره به تیم برگشت ناگهان با یک یانیس کاملا متفاوت روبرو شد. الان یانیس در هر مسابقه سی دقیقه بازی می‌کرد.


Posted
AuthorKaran Makvandi

یانیس دلش میخواست پا جای پای تناسیس بگذارد. دو برادر خیلی بهم نزدیک بودند. بعد از فرانسیس که در نیجریه مانده بود یانیس و تناسیس دو برادر بزرگ خانواده بودند. هر کاری تناسیس می‌کرد یانیس تکرار می‌کرد. هر چیزی تناسیس می‌گفت یانیس انرا بی چون و چرا قبول می‌کرد. تناسیس میگفت:« هر کسی را میشه شکست داد حتی بلندترین برج های دنیا را هم میشه خراب کرد.» یانیس سیزده ساله این جمله ها را به جان دل می شنید و انها را مدام در ذهنش تکرار می‌کرد و بعد آنها را به کار می‌گرفت. اول برای دفاع کردن از تناسیس در تمرین. تناسیس که از او بزرگتر و قوی تر بود همین باعث می‌شد بر یانیس غلبه کند. اما درسی که یانیس گرفت برای او روشن بود: در برابر هیچ کس ضعف نشان نده.


Posted
AuthorKaran Makvandi

حتی با کمک باشگاه مشکلات مالی روزمره خانواده آنته تکومپو حل نشده بود. این خانواده شبیه خیلی خانواده در آتن بودند. آن دوران نه فقط برای مهاجران بلکه برای خیلی از یونانی دوران سختی بود. کشور یونان در رکود مالی سنگینی بود.

هر چه مهاجران سیاه و قهوه‌ای بیشتری،‌ که از کشورهایی که آنها را تحت ظلم قرار داده بودند، فرار می‌کردند و به یونان می رسیدند تنش بین شهروندان و مهاجران بیشتر می‌شد. شهروندان یونان مشکلات اقتصادی کشور را بر گردن مهاجران می‌انداختند. دومین مرحله بحران اقتصادی در یونان در سال ۲۰۱۲ شروع شد و یک سوم یونانی ها زیر خط فقر رفتند. حداقل میزان حقوق بیست و دو درصد کاهش یافت و بیست هزار نفر بی خانه شدند.


چارلز و ورونیکا که مدارک رسمی مهاجرت نداشتند ناچار بودند دستمزدشان را زیر میزی و از مسیر غیر رسمی بگیرند که هرگز هم به اندازه کافی نبود. ولینیاتیس یادش میاید که هر لحظه نگران آنها بود و شروع کرد از جیب خودش به خانواده انته تکومپو کمک مالی کردن و این در حالی بود که خود او هم چیز زیادی نداشت. ولینیاتیس رابطه خوبی با پسران داشت،‌ وقت بیشتری برای تمرین آنها می‌گذاشت و سعی می‌کرد اصول ابتدایی بازی بسکتبال را به آنها بیاموزد.


Posted
AuthorKaran Makvandi

یانیس شش ساله برای کمک به خانواده اش به همراه مادرش و تناسیس، برادر بزرگش، در خیابان دستفروشی می‌کردند. کارشان این بود که کالاهای ارزان قیمت یک یا دویورویی را از محله‌های فقیرتر شهر بخرند و آن را در محله‌های عیان نشین و مکان‌های توریستی شهر به سه یا چهار یورو بفروشند.


بیشتر مواقع به سواحل نقاط اعیان نشین، جاهایی مثل ساحل الیموس، می‌رفتند و بساطشان را انجا پهن می‌کردند، با این امید که توریست‌‌های چیزی از آنها بخرد. یانیس در حالی که با یک دست دست مادرش را گرفته بود با دست دیگر کالاها را توی هوا تکان می‌داد با این امید که خریداران بخاطر لپ‌های گرد او و لبخند نازش دلشان به رحم بیاید و چیزی بخرند.


Posted
AuthorKaran Makvandi