بسکتبال ان بی ای در اواسط دهه هشتاد وضع خوبی نداشت. بسیاری از شبکه های تلویزیونی حاضر نبودند زمان مهمی به پخش مسابقات بسکتبال اختصاص دهنده، پول انچنانی در پخش تلویزیونی نبود، مصرف کوکایین در بین بازیکنان بیداد میکرد، بسیاری از مردم امریکا انرا لیگ کاکا سیاه ها میدانستند، خارج از امریکا ان بی ای تقریبا شناخته شده نبود و نهایتا بسکتبال دانشگاهی رقابت های بسکتبال شماره یک امریکا بود.
در فوریه سال هشتاد و چهار دیوید استرن کمسیونر لیگ شد. دیوید استرن باید مشکل کاهش تماشاگر و تحلیل رفتن درامد لیگ را حل میکرد. برای حل این مشکل دو راهکار برگزید. راهکار اول تغییر روش بازاریابی و تبلیغ ان بی ای و راهکار دوم جهانی کردن ان بی ای. هوشمندی او جایی خودش را بیشتر نشان داد که فهمید تقویت راهکار اول باعث قوت راهکار دوم میشود.
دیوید استرن متوجه شد ورزش بسکتبال ورزش ستاره هاست ، هر چقدر هم که لیگ روی تبلیغات برای مارک تجاری تیم ها هزینه کند، انگونه که لیگ فوتبال امریکایی میکند، نهایتا این بازیکن است که برای تیم قهرمانی به همراه میاورد و طرفدران به ستاره ها دل میبدند. تا قبل از استرن تبلیغ و بازاریابی ان بی ای شبیه بازاریابی بسکتبال دانشگاهی بود. تمرکز روی طرفداری از تیم بود نه بازیکنان تیم. دانشگاه ها از وابستگی طرفداران به تیم و دانشگاه استفاده میکردند. مثلا فارغ التحصیلان یک دانشگاه خاص تا اخر عمر طرفدار تیم بسکتبال ان دانشگاه بودن و حتی بچه های انها و نوه های انها این طرفداری را به ارث میبردند. همینطور از نزدیکی جغرافیایی محل زندگی طرفداران به دانشگاه به عنوان عاملی برای وابسته کردن طرفداران استفاده میشد. اما تیم های ان بی ای ، خصوصا تیم هایی که با ادغام لیگ ای بی ای و ان بی ای به لیگ پیوسته بودند در شهر های کوچک بودند و طرفدار انچنانی به خود جذب نمیکردند.
استرن قبل استخدام در لیگ از سال شصت و شش میلادی به عنوان وکیل برای ان بی ای کار میکرد و مسول پرونده بسیار مهم «اسکار رابرتسون بر علیه لیگ ان بی ای» بود. نتیجه این پرونده تغییر کلیدی مسیر لیگ ایجاد مفهوم «بازیکن ازاد» شد. در همان جا بود که استرن فهمید این که بازیکنان حق دارند پس از خاتمه قرارداد تیم را ترک کنند و میدانست که انها طرفداران را با خود به تیم بعدی خواهند برد. این پدیده برای همیشه نوع نگرش به بازاریابی بسکتبال را در امریکا عوض میکند. مردم به خاطر ستاره ها طرفدار تیم میشوند چند سال با او خوش هستند و به تیمشان افتخار میکنند، بلیط بازی ها را میخرند، بابت کالاهای مربوط به تیم پول میدهند اما در پایان قرارداد وقتی ان ستاره از تیم به تیم دیگری رفت این طرفداران هستند که با احساس میکنند جا مانده اند. انگار بخاطر ملاقات فرد مهمی به یک مهمانی رفتید، ان فرد را ملاقات کردید، خوش گذراندید، حالا ان فرد رفته ولی شما مجبور هستید در ان مهمانی بمانید.
این بود که استرن در سال هزارو نهصد هشتاد و چهار سیاست تمرکز بازاریابی بر مارک تجاری تیم ها را به تمرکز بازیابی و تبلیغات روی ستاره ها تغییر داد. او همچنین درک کرد که شرکت های کفش بسکتبال چه نقش مهمی در شخصی کردند رابطه ستاره های ان بی ای با طرفداران دارند به خاطر همین رابطه لیگ را با شرکت های تولید کفش نزدیک تر کرد.
در ان روزها بهترین ابرستاره لیگ به لحاظ ارزش بازاریابی مجیک جانسون و لری برد بود. کریم عبدالجبار در سالهای اخر افول بازیگری اش بود و داکتر جی هم شخصیتی شسته رفته نبود که بتوان او را به عنوان الگو به مردم فروخت. ان بی ای شروع به اگهی کردن روی این دو ستاره و خصوصا تقابل مجیک و برد شد. اگهی های سالهای هشتاد و پنج تا هشتاد و شش دیدنی ترین نمونه های این تلاش است. کمپانی کفش کانور، که در ان روزها از مهمترین کفش بسکتبال فروش ها بود، تبلیغات کفش جدیدش کانورس وپن با حضور مجیک جانسون و لری برد روی انتن تلویزیون برد که مثل توپ صدا کرد.
اما شانس بزرگ دیوید استرن بازیکن جوانی بود که از دانشگاه کارولینای شمالی در تیم شیکاگو بولز درفت شده بود. این بازیکن جوان سبک بازی دیدنی داشت و در همان سال اول هدف شرکت تازه وارد نایکی قرار گرفت. همه چیز این بازیکن جوان متفاوت بود. بازی اش ترکیبی از حرکات اکروباتیک جولیوس اروینگ، عطش پیروزی و رقابت طلبی در حد لری برد و از همه مهمتر شبیه کریم عبدالجبار و ویلت چمبرلین هیولا نبود. ابعاد بدنی این جوان به حدی بود که جوانان بسکتبال دوست میتوانستند خودشان را در قالب او ببنید. این بود که مایکل جوردن به اولین ابر ستاره تبلیغاتی لیگ تبدیل شد. ماشین تبلیغاتی کمپانی نایکی با تبلیغ « حتما بخاطر کفش هایش است» سرو صدای فراوانی به پای کرد و بعدا هم در سالهایی که جوردن به اولین قهرمانی رسید با تبلیغ «مثل مایک باشیم» کار را به اوج رساند.
اما طالع دیوید استرن هنگامی به اوج رسید که مایکل جوردن در سال نود یک میلادی بالاخره قهرمان شد. نام جوردن اکنون در امریکا به اندازه خود ان بی ای معروف بود. حالا نوبت تسخیر جهان و پیاده سازی راهکار دوم بود.
قبل از دوران دیوید استرن تعداد بازیکنان خارجی در لیگ بسیار کم بود. استرن میدانستند کلید علاقه خارجی ها به ان بی ای داشتن بازیکنانی از کشورشان و پخش تلویزیون بازی های در ان کشور است.اما تیم ها بازیکنان خارجی را نمیخواستند و مربیان شناخت چندانی از بسکتبال خارج از امریکا نداشتند .
دیوید استرن توانست در اخرین سالهای فروپاشی شوروی ان بی ای را بطور زنده از تلویزیون دولتی ان کشور پخش کند. در سال هشتاد و نه توانست کمیته جهانی المپیک را راضی کند محدودیت حضور حرفه ای ها در المپیک را بردارد. همچنین در همان سال ان بی ای شریک تجاری فدراسیون بسکتبال امریکا شد . چیزی که در ان سال جامعه بسکتبال ان بی ای را تکان داد توافق حضور ساروناس مارچیولونیس و الکساندر ولکوف از شوروی در ان بی ای بود. این دوبازیکن اولین بازیکن ان بی ای بودند که از پشت پرده اهنین به امریکا امدند. فعالیت های بین المللی ان بی ای در دهه نود سرعت بیشتری گرفت. موارد چون جذب بازیکنهای خارجی بیشتر، برقرار کلینک های مربیگری ان بی ای در اروپا و تاسیس دفاتر اقمار مهمترین کار استرن بود. انفجار شهرت بسکتبال ان بی ای در خارج از امریکا هنگامی رخ داد که در سال نود و دو تیم رویایی شماره یک با شرکت اسطوره های مایکل جوردن، مجیک جانسون، لری برد، کارل ملون و چارلز بارکلی و دیگران در المپیک بارسلون چشم ها را خیره کردند.
از ان تاریخ به بعد محبوبیت لیگ ان بی ای ، که اکنون به خاطر ستاره هایش محبوب بود نه بخاطر تیم هایش، سال به سال بیشتر شد. بازیکنان بین المللی بیشتری از هفت قاره جهان به لیگ امدند. پخش زنده بین المللی به مدد اینترنت میسر شد و درامد لیگ انچنان زیاد شد که بسیار از لیگ های معتبر فوتبال جهان به ان قبطه میخورند.